داستان شاید فردا دیر باشد!

ساخت وبلاگ
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند.
سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هر کدام از همکلاسی هایشان بگویند، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند.
بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هر کدام از دانش آموزان پس از اتمام، برگه های خود را به معلم تحویل داده، کلاس را ترک کردند.
روز شنبه، معلم نام هر کدام از دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت، و سپس تمام نظرات بچه های دیگر در مورد هر دانش آموز را در زیر اسم آنها نوشت.
روز دوشنبه، معلم برگه مربوط به هر دانش آموز را تحویل داد.
شادی خاصی کلاس را فرا گرفت.
معلم این زمزمه ها را از کلاس شنید "واقعاً؟"
"من هرگز نمی دانستم که دیگران به وجود من اهمیت می دهند!"

دانلود براي شما...
ما را در سایت دانلود براي شما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عابد download4u بازدید : 268 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1391 ساعت: 20:30